(باران تاریک)

ساخت وبلاگ
(باران تاریک)

آنکه آواز مرا آزرد و رفت
بهترین روزهای من را برد و رفت

رفت و گرداب نگاهم را ندید
رفت و طوفانهای آهم را ندید

وای بر آن روز سرد و پرغبار
وای بر آن جاده ی بغض انتظار

من نگاهم سرد و باران خورده بود
او تبسم بر لبش پژمرده بود

من به عطر هوش خود الکل زدم
گونه ی خود را برایش گل زدم

این ریای لحظه ی لبخند بود
این برای گریه ی من پند بود

ناگهان لرزید دست کینه ام
زخم هقهق باز شد در سینه ام

او لبم را دید لرزان در سلام
او به بغضم خیره شد در ازدحام

در خزان آخرین دم های او
گریه کردم بر عزیزم های او

ای مسافر هایهایم را ببین!
زخمی لنگ صدایم را ببین!

بی تو من با داغ خود دق میکنم
بی تو احساس شقایق میکنم

قطع کن ای آسمان یک لحظه برف
ای عزیزم ها بگیریدش به حرف

عشق من!آتش مزن افکار من
صبر کن اندازه ی سیگار من

من تو را گم کرده ام دستم بگیر
من تلاطم کرده ام دستم بگیر

عین بغض سرد دلگیران شدم
از خداحافظ مگو ویران شدم

مثل خنجر تلخ و خونسردی برو
ای خداحافظ تو نامردی برو

ای خداحافظ خدا لالت کند
روی نعش گریه غسالت کند

آه چشم پرغبارم را ببین
وای دست سوگوارم را ببین

من پر از آه تو در آیینه ام
سر روی مهربان بر سینه ام

من طنین گریه در آغوش توأم
من تشنج های آغوش توأم

امشب ای کابوسه لب!پیشم بمان
بر سر بالین تشویشم بمان

من به دنبال سفر زین میکنم
جاده ها را بی تو نفرین میکنم

بی تو باید زندگی را چید و مرد
بی تو باید عشق را نوشید و مرد

بی تو لکنت بی تو لعنت بر عبور
بی تو نفرین بر درختان صبور

اون روزها...
ما را در سایت اون روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahmvaaghlaniat بازدید : 148 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 1:52